چهارشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۶:۴۳
۰ نفر

مریم مرتضوی: آیت‌الله محمدمهدی الهی قمشه‌ای را که حتما می‌شناسید؛ همان روحانی بزرگی که قرآن خانه‌های بسیاری از ما، با قلم و فکر او ترجمه شده. اصلا قرآن با ترجمه الهی قمشه‌ای یکی از پرتیراژترین قرآن‌های کشور ماست.

 آیت‌الله الهی‌قمشه‌ای مترجم بزرگ قرآن

همين مقدمه و آشنايي كافي است تا كنجكاو شويم كه اين روحاني بزرگ چگونه زندگي مي‌كرد و چه نكاتي را در زندگي‌اش رعايت مي‌كرد كه موفق شد قرآن‌كريم را با اين بيان شيوا و قابل درك ترجمه كند و باقيات الصالحاتي به اين گستردگي براي خودش به جا بگذارد.

شناختن تمام ابعاد شخصيتي آيت‌الله الهي قمشه‌اي (ره) نه در اين مقال مي‌گنجد و نه ما توان و ظرفيت آن را داريم اما براي آشناشدن با گوشه‌اي از سبك زندگي خانوادگي و اجتماعي اين حكيم بزرگ، در سالروز رحلت ايشان چند ساعتي را مهمان بانو مهديه الهي قمشه‌اي فرزند حكيم‌الهي قمشه‌اي شديم و از او درباره شيوه زندگي پدرش پرسيديم. نكته قابل توجه اين است كه ايشان هم كه علم و ادب را از پدر به ارث برده، با وجود خستگي‌هاي كاري، با سعه‌صدر و فراغ بال به پرسش‌هاي ما جواب داد.

  • با توجه به اينكه تا به حال كمتر اتفاق افتاده كه مردم با خانواده و زندگي شخصي آيت‌الله الهي قمشه‌اي آشنا شوند، گفت‌وگو را از دوران كودكي ايشان و خانواده پدري شما شروع مي‌كنم. تا جايي كه اطلاع دارم ايشان در خانواده‌‌اي مذهبي متولد شده بودند. كمي از سبك زندگي مرحوم پدرتان در قمشه بگوييد.

پدر من، حاج ميرزا محمد مهدي محي‌الدين‌الهي‌قمشه‌اي در سال 1318هجري قمري در شهر قمشه كه يكي از توابع اصفهان است، به دنيا آمد. البته نام اصلي پدر، محمدمهدي بود اما وقتي سال‌ها درخدمت اسلام تلاش كرد و درس خواند و به ديگران آموخت، به «محي‌الدين» به معني زنده‌كننده معارف دين ملقب شد. همچنين به اين علت كه در شعرهايش به الهي تخلص مي‌كرد با عنوان الهي قمشه‌اي مشهور شد. اجداد ما از سادات بحرين بودند كه در زمان نادرشاه وارد شهر قمشه شدند. تعداد زيادي از آنها از حافظان قرآن و بزرگان ديني بودند.

جد پدري ما يكي از اشخاص خير شهر قمشه بوده كه كارهاي خير بسياري براي مردم آن شهر انجام داده است. به‌عنوان مثال مدرسه علميه حاج عبدالحميد و پلي به همين نام در قمشه از كارهاي خير اوست. پدربزرگ ما، ملاابوالحسن هم روحاني مشهور به زهد و تقوا بود كه پدرم را در سن 5سالگي به مكتب سپرد و بعد از 7سالگي او، خودش به همراه اساتيد و ادباي شهر، تدريس علم و ادب به پدر را بر عهده گرفت. پدر با وجود خردسالي، كتاب‌هاي مهم و مشكل ادب فارسي و عرب را آموخت. 10ساله بود كه ديوان نظامي گنجوي را نزد پدرش فراگرفت و وقتي 14ساله شد، آنقدر در ادب فارسي تدبر داشت كه خودش شرح نظامي، مطول تفتازاني و مغني‌اللبيب اثر ابن هشام را به ديگران آموزش مي‌داد.

  • هجرت‌كردن هم يكي از آدابي است كه اهل علم در آن دوران انجام مي‌دادند. آنطور كه مي‌دانيم مرحوم الهي قمشه‌اي هم در نوجواني براي آموختن علم هجرت كرد.

درست است. پدر 14ساله بود كه پدر و مادرش را از دست داد. همان موقع تصميم گرفت براي آموختن علم از شهر قمشه هجرت كند. البته در آن زمان در قمشه استادان بزرگ علمي و ادبي زندگي مي‌كردند اما پدر تصميم گرفته بود از علماي ديگر هم استفاده كند. خودش تعريف مي‌كرد كه بعد از وفات پدر و مادرش، برادر بزرگي به نام حسينعلي داشت كه مانع از رفتن او مي‌شد اما يك روز صبح پارچه كوچكي برداشت، كمي نان و ماست در آن گذاشت و مانند بقچه بست و روي دوش‌اش گذاشت و با پاي پياده به سمت اصفهان حركت كرد.

به اصفهان كه رسيد وارد مدرسه صدر شد و در حجره‌اي كه مخصوص طلبه‌هاي قمشه‌اي بود، اقامت كرد. يك سال در آن مدرسه تحصيل كرد و بعد تصميم گرفت در شهر مشهد و در كنار بارگاه امام‌رضا(ع) علوم فلسفه و حكمت را بياموزد. در مشهد هم در مدرسه نواب تحصيل كرد و سال‌ها در آنجا درس مي‌خواند و درس‌هاي تفسير قرآن را هم برگزار مي‌كرد. در تمام اين مدت برادرش كمي هزينه زندگي برايش مي‌فرستاد و پدر با سختي زندگي مي‌كرد. در اين مدت با قناعت زندگي مي‌كرد و مدت‌ها مي‌شد كه غذاي پختني نمي‌خورد. خودش تعريف مي‌كرد كه گاهي به اطراف شهر مي‌رفتم و از درخت‌هاي توت وسط صحراها ارتزاق مي‌كردم.

  • بنابراين بخشي از دوران جواني آيت‌الله الهي قمشه‌اي در مشهد مقدس طي شد. چه شد كه اين شهر را رها كرده و به تهران آمد؟

پدر بعد از اينكه سال‌ها در محضر استادان بزرگ در شهر مشهد شاگردي كرد و درس آموخت، مطالب بسياري درباره علما و اساتيد در شهر قم، نجف اشرف و كربلا شنيد. به همين دليل دلش مي‌خواست از محضر اين اساتيد هم استفاده كند. براي رسيدن به اين شهرها بايد از تهران رد مي‌شد. اما وقتي به تهران آمد در اين شهر ماندگار شد.

پدر به محض رسيدن به تهران وارد مدرسه عالي شهيد مطهري شد كه آن زمان به مدرسه سپهسالار معروف بود. در اين مدرسه ادبيات و حكمت را تدريس مي‌كرد و وقتي كتاب توحيد هوشمندان را نوشت، توانست مدرك دكتري را از دانشگاه تهران دريافت كند. بعد از آن هم به‌عنوان استاد فلسفه در اين دانشگاه تدريس مي‌كرد.

شاگردان پدر هميشه از رسايي و رواني كلام پدر براي رساندن مفاهيم مشكل فلسفي مي‌گويند. حتي به‌خاطر دارم گاهي در منزل مطلب مهم و سختي را مطرح مي‌كرد و براي اينكه ما بتوانيم آن را متوجه شويم، يك يا چند بيت شعر هم در همان زمينه مي‌خواند تا هم درك مطلب براي ما ساده‌تر شود و هم مدت بيشتري آن را به‌خاطر بسپاريم.

  • اما دليل ماندگاري در تهران چه بود؟

پدرم در اين‌باره تعريف مي‌كرد كه وقتي به تهران آمد و وارد مدرسه سپهسالار شد، در آن دوره آيت‌الله سيدحسن مدرس در حال تعمير اين مدرسه بود. مدتي در اين مدرسه از درس كفايه‌الاصول آيت‌الله مدرس استفاده كرد و اين اقامت طولاني شد تا اينكه يك‌بار آيت‌الله مدرس از ايشان مي‌پرسد: تصميم شما براي مسافرت چه شد؟ جواب مي‌دهند: چشم مسافر چو بر جمال تو افتد/ عزم رحيلش بدل شود به اقامت. البته پدر در اين مدرسه هم تحصيل مي‌كرد و هم ادبيات، حكمت و منطق را تدريس مي‌كرد.

  • همانطور كه اشاره كرديد يكي از دوستان صميمي پدرتان، شهيد آيت‌الله مدرس بود. درباره اين آشنايي و دوستي چه مطلبي از پدرتان به‌خاطر داريد؟

درست است. مرحوم پدر در تهران با آيت‌الله سيدحسن مدرس كه آن زمان عالم مبارزي بود، آشنايي بيشتري پيدا كرد و اين آشنايي به انس و الفت عميقي تبديل شد. به‌طوري كه بارها از پدر درباره فضل و كمالات شهيدمدرس و همچنين سابقه دوستي آنها مطالبي را شنيده بودم. جالب است كه پدر يك‌بار تعريف كرد كه قبل از ورود به تهران، يعني زماني كه در مشهد تحصيل و تدريس مي‌كرد، در خواب ديده بود كه آيت‌الله مدرس يك كتاب به او داده و مي‌خواهد زماني كه در تبعيد به سر مي‌برد، آن كتاب را به جاي او تدريس كند. اين خواب كه در حقيقت رؤياي صادق بود، چند سال بعد در تهران به وقوع پيوست. يعني وقتي شهيد آيت‌الله مدرس از تهران تبعيد شد، پدر به جاي او به تدريس مشغول شد.

  • ميان استادانش از چه كساني بيشتر ياد مي‌كرد؟

پدر ميان استادانش از مرحوم آقا بزرگ حكيم زياد ياد مي‌كرد و مي‌گفت كه او در علوم نقلي و عقلي مهارت خوبي داشت و در خراسان مرجعيت را به‌عهده داشت. استاد ديگر پدر، آيت‌الله العظمي حسين قمي بود كه موضع‌گيري‌هاي مناسب و دقيقي در مسائل آن روز جامعه داشت.

از طرف ديگر پدر در دوران نوجواني از درس شهيد مدرس هم استفاده كرده بود و ماجراهاي جالبي از آن درس تعريف مي‌كرد. مي‌گفت: درس آيت‌الله مدرس پرفيض و بركت بود و وقتي صبح‌ها در كلاس او حاضر مي‌شديم احساس مي‌كرديم كه هر لحظه نيروي تازه‌اي در وجود ما شكل مي‌گيرد تا اينكه در پايان كلاس خودمان را مانند پهلوان شجاعي مي‌دانستيم.

  • مي‌دانيم كه يكي از مهم‌ترين آثار مرحوم الهي‌قمشه‌اي، ترجمه قرآن‌كريم است. در دوراني كه اين كار مهم را انجام مي‌داد، احوالش چگونه بود و چه نكاتي را رعايت مي‌كرد؟ در واقع مي‌خواهيم بدانيم رمز ماندگاري و گستردگي اين ترجمه چيست؟

به خوبي به ياد دارم كه مرحوم پدر در آن زمان تأكيد داشت تا از غذاهاي گوشتي نخورد، يعني تمام غذايش به نان و ماست و يا غذاهاي گياهي محدود مي‌شد و معتقد بود كه غذاهاي حيواني بر نفس او اثر منفي مي‌گذارد. از طرف ديگر زهد و تقواي او در زمان ترجمه قرآن‌كريم بسيار زياد بود و هر‌لحظه مراقب رفتار و گفتارش بود. زمانبندي دقيقي براي انجام اين كار مهم داشت و طبق برنامه‌ريزي مشخصي، بيشتر ساعات شبانه روز را صرف اين كار مي‌كرد.

البته بايد در اين مورد به نقش مادر هم در ترجمه قرآن توسط مرحوم پدر اشاره كنم. ايشان همدل و مشوق بسيار خوبي براي پدرم بود. به اندازه‌اي كه مي‌توانم بگويم اگر در كنار پدر نبود شايد او نمي‌توانست قرآن‌كريم را به اين زيبايي ترجمه كند؛ در واقع آرامشي كه مادر با وجود داشتن 9 فرزند در خانواده ايجاد كرد نقش مؤثري در فعاليت‌هاي پژوهشي و ديني پدر داشت. در همه اين موارد حضرت فاطمه زهرا(س) را الگو و سرمشق خود قرار داده بود و سعي مي‌كرد تا حد امكان مانند آن حضرت در راه خدا به همسر و فرزندان خود خدمت كند.

بعد از اين كه كار ترجمه قرآن‌كريم به پايان رسيد، از طرف انتشاراتي كه قصد داشت اين اثر را چاپ و منتشر كند به پدر پيشنهاد شد تا حق تاليفي را براي خود درنظر بگيرد اما پدر نشر اين اثر مهم را آزاد گذاشت و گفت: هيچ حق تاليفي براي خودم نمي‌خواهم، همين اندازه كه مردم از اين ترجمه استفاده كنند، برايم كافي است. البته مسئولان انتشارات اعلام كردند كه درصورت داشتن حق‌تاليف، حتي نسل‌هاي آينده پدر از منبع درآمد خوبي برخوردار خواهند شد اما باز هم پدر قبول نكرد.

امروز هم وقتي من به شهرهاي مختلف سفر مي‌كنم، قرآن ترجمه الهي قمشه‌اي را در بسياري از خانه‌ها، هتل‌ها، مساجد و مكان‌هاي عمومي مي‌بينم، خوشحالم كه اين اثر تا اين اندازه نشر و گسترش پيدا كرده و مورد استفاده مردم قرار گرفته است.

  • به نقش مادرتان در ترجمه قرآن‌كريم اشاره كرديد. كمي از خانواده مرحوم آيت‌الله الهي‌قمشه‌اي بگوييد. سبك زندگي خانوادگي ايشان چگونه بود و چه نكاتي را در زندگي رعايت مي‌كردند؟

به‌نظر من مهم‌ترين ويژگي شخصيتي مرحوم پدر، ساده‌زيستي و قناعت او بود. او سال‌ها به‌عنوان يكي از بهترين اساتيد در دانشگاه تهران تدريس مي‌كرد و طبيعتا شايد لازم بود مانند عده‌اي از استادان آن دوران، اوضاع اقتصادي مناسبي داشته باشد. درحالي‌كه اينطور نبود. پدر از انواع تجملات و ظواهر زندگي دنيايي پرهيز مي‌كرد. خانه پدري، كوچك و ساده بود و خوراك و پوشاك ما هم به تأسي از پدر، بسيار ساده و بي‌آلايش بود. به‌خاطر دارم كه پدر حتي در سال‌هاي آخر تدريس كه به سن پيري رسيده بود، باز هم با اتوبوس‌‌هاي شركت واحد از خانه تا دانشگاه رفت‌وآمد مي‌كرد. درواقع اصرار داشت در تمام شئون زندگي نهايت سادگي را در زندگي داشته باشد. همه اينها هم به‌دليل مناعت طبع و روحيه آزادمنشانه او بود كه نمي‌خواست هيچ نوع وابستگي به تعلقات دنيايي داشته باشد.

همه توجه او به امور معنوي و تلاش‌هاي علمي بود. همه اينها باعث شده بود كه خصلت‌هايي مثل تواضع، صداقت، مهرباني، زهد و تقوا در رفتار و گفتارش مشخص باشد. هر‌قدر هم كه از عمرش مي‌گذشت اين ويژگي‌ها بيشتر از قبل در رفتارش ديده مي‌شد. به‌نظر مي‌رسيد كه اوج گرفتن در امور معنوي، باعث وارستگي اخلاقي او مي‌شد.

اين نكته را هم بايد اضافه كنم كه مادر نسبت به پدرمان حساسيت فوق‌العاده‌اي داشت. زماني كه ما كم‌ سن‌وسال بوديم به اندازه‌اي براي ما از حرمت و‌ شأن پدر مي‌گفت و ما را تشويق به علاقه داشتن و احترام گذاشتن به پدر مي‌كرد كه هميشه به احترام پدر از جا بلند مي‌شديم و بر سر سفره غذا هم اين احترام و ادب را رعايت مي‌كرديم. زماني كه بزرگ‌تر شديم در موارد خاص و حساسي كه براي ما ايجاد مي‌شد وقتي نظر مادر را جويا مي‌شديم ايشان مختصر نظري مي‌دادند و با يك جمله ما را به بابا ارجاع مي‌دادند و مي‌گفتند: «خدا طول عمر و سلامتي به پدرتان بدهد، هر‌چه ايشان صلاح مي‌دانند.»

  • رفتارش با اعضاي خانواده، همسر و فرزندانش چطور بود؟

پدر بسيار خوش‌صحبت و مهربان بود. هر بار اعضاي خانواده دور هم جمع مي‌شدند، پدر با خوش بياني همه را به وجد مي‌آورد. هميشه هم حين صحبت‌هايش شعر مي‌خواند. حتي اگر تمام روز را مشغول مطالعه و تدريس بود، باز هم وقتي به خانه بر مي‌گشت اظهار خستگي نمي‌كرد و با خوشرويي با ما مواجه مي‌شد. حتي گاهي با تمام خستگي در كارهاي خانه و امور بچه‌ها به مادر كمك مي‌كرد. نيمه شب‌ها هم براي اداي نماز شب از خواب بيدار مي‌شد و در حياط خانه راه مي‌رفت و به آسمان‌ها نگاه مي‌كرد و غرق در شگفتي‌هاي خلقت مي‌شد.

هربار هم شخص فقيري به در خانه مي‌آمد، با وجود اينكه خودمان در خانه وسايل گرانبهايي نداشتيم، اما باز هم يك ظرف مسي يا اثاثيه ديگري را به آن فقير مي‌داد و مي‌گفت: اين را بفروش و پولش را براي خودت خرج كن. سختي‌هاي زندگي را تحمل مي‌كرد و مي‌گفت كه بلاها و گرفتاري‌هاي اين دنيا همه از جانب حق است و بايد تسليم حق باشيم. آنقدر هم كم‌توقع و قانع بود كه وقتي بيمار مي‌شد، مي‌گفت: داروي من اين است كه 7 بار سوره حمد را بخوانم.

در آخر هم در روزهايي كه مشغول نوشتن بود در شب سه‌شنبه 12ربيع الثاني 1393قمري برابر با 24ارديبهشت 1352شمسي از دنيا رفت. پيكر مرحوم پدر هم از تهران به قم منتقل شد تا در جوار حرم مطهر حضرت معصومه(س) در وادي‌السلام دفن شود.

  • دريــاي معرفت

شرحي بر آثار گرانبهاي حكيم الهي‌قمشه‌اي

در تمام آثار مرحوم آيت‌الله الهي‌قمشه‌اي رويكرد ديني و قرآني ديده مي‌شود، از آثاري در مباحث فلسفي و عرفاني گرفته تا ترجمه قرآن كريم. ازجمله آثار اين حكيم و دانشمند اسلامي به موارد زير مي‌توان اشاره كرد:

ترجمه قرآن كريم
اين ترجمه به زبان امروزي نوشته شده و براي عموم مردم قابل درك است. آيت‌الله الهي‌قمشه‌اي بدون اينكه در اصل معنا دخل و تصرفي كند، تفسيري را به‌طور خلاصه ارائه كرده است. به همين دليل ترجمه قرآن‌كريم توسط او را مي‌توان ترجمه‌اي منطبق بر تفسير دانست. اين ترجمه كه نمونه آن در منزل بسياري از ايراني‌ها وجود دارد، نخستين بار در سال 1323هجري‌شمسي چاپ شد و هنوز هم با شمارگان بسيار بالا از طرف ناشران متعدد در تهران و شهرستان‌ها بازنشر مي‌شود.

ترجمه صحيفه سجاديه
در اهميت صحيفه سجاديه همين كافي است كه در احاديث به‌عنوان «زبور آل‌محمد عليهم‌السلام» و «انجيل اهل‌بيت عليهم‌السلام» شناخته شده است. حكيم الهي‌قمشه‌اي به ترجمه اين كتاب شريف و اثرگذار هم اقدام كرد و با ترجمه‌اي زيبا و روان، آن را به فارسي برگرداند و مقدمه‌اي اجمالي هم بر آن نوشت. در عين حال يكي ديگر از مشخصات اين ترجمه، آن است كه توضيح بعضي از دعاها در كنار آن نوشته شده است.

ترجمه مفاتيح‌الجنان
اين اثر هم بارها در شمارگان بالا چاپ شده و مخاطبان زيادي دارد.

نغمه الهي
اين كتاب شرح منظومي بر خطبه همام است كه در كتاب شريف نهج‌البلاغه نوشته شده است. در واقع مرحوم الهي‌قمشه‌اي اين خطبه مهم و اثرگذار حضرت اميرالمومنين(ع) را به چند بخش تقسيم كرده و هر بخش را به‌صورت شعر بيان كرده تا قابل درك براي مخاطب باشد.

حكمت الهي
اين مجموعه نسبتا مفصل در 2 جلد منتشر شده است و حكيم الهي قمشه‌اي درباره اين اثر نوشته است: «اين كتابي است در حكمت الهي فقه اكبر، كلام و فلسفه اسلامي از قرون اول حكمت تا عصر حاضر، حاوي اقوال بزرگان و خردمندان الهي عالم، و مطالب، همه با ادله عقلي، منطقي و قرآن مبرهن گرديد يا به وجدان ذوق اهل معرفت و كمال مستند است.»

نغمه حسيني
در اين كتاب قيام امام حسين(ع) در واقعه كربلا و حادثه عاشورا با زبان شعر توضيح داده شده. جالب است كه اين اثر، همان كتابي است كه حكيم الهي‌قمشه‌اي به خاطر نذر سلامتي فرزندش، سرود. در عين حال تلاش شده كه ماجراهاي شعرگونه براساس روايت‌هاي صحيح و مستند باشد تا تحريف و تغييري در اصل واقعه عاشورا ايجاد نشود.

مناسك حج عاشقان
اين كتاب هم به زبان شعر است كه البته در آخر ديوان شعر حكيم الهي‌قمشه‌اي هم درج شده است.

شرحي بر كتاب فصوص الحكم فارابي
اصل كتاب فصوص‌الحكم فارابي در زمينه الهيات و عرفان نوشته شده و آيت‌الله الهي‌قمشه‌اي با استناد به آيات قرآن كريم و احاديث اهل‌بيت عليهم‌السلام بر آن شرحي نوشته است. در آخر كتاب هم با توضيحي درباره خطبه توحيديه حضرت اميرالمومنين(ع) آن را تزيين كرده است.

فلسفه معلم ثاني؛ ابونصر فارابي
اين كتاب در تهران همراه با كتاب «توحيد هوشمندان» از آثار ديگر مرحوم الهي‌قشمه‌اي و در سال 1322ه‍جري شمسي به‌صورت سربي و در قطع جيبي منتشر شد.

تفسير ابوالفتوح رازي
اين اثر در حدود سال 1320هجري‌شمسي به همت حكيم الهي قمشه‌اي در قالب ده جلد منتشر شد.
البته يك‌بار ديگر طي سال‌هاي 1324تا 1335شمسي بازنويسي شد و در اين بازنويسي، حاشيه‌هاي مهمي به اين تفسير اضافه شد.در آثار مرحوم آيت‌الله الهي‌قمشه‌اي نمونه‌هاي ديگري هم وجود دارد؛ مانند: رساله‌اي در فلسفه كلي، رساله‌اي در سير و سلوك، رساله‌اي در مراتب ادراك، حاشيه بر مبدا و معاد ملاصدراي شيرازي، دروس عرفاني از مكتب علوي تصحيح دوبيتي‌هاي باباطاهر عريان و كليات ديوان حكيم الهي‌قمشه‌اي.

  • نذر سلامتي فرزند

ماجراي نذر آيت‌الله الهي‌قمشه‌اي و جان گرفتن دوباره فرزندش

دكتر حسين الهي‌قمشه‌اي را كه مي‌شناسيد! همان اديب عارف خوش بيان كه مدت‌هاست در برنامه‌هاي تلويزيوني درباره ادبيات و عرفان و خداشناسي مطالبي را با زبان شعر و ادب مطرح مي‌كند. او كه فرزند مرحوم آيت‌الله الهي‌قمشه‌اي است، ماجراي جالبي را از دوران خردسالي خودش تعريف كرده كه البته آن را از زبان پدر و اعضاي خانواده شنيده.

ماجرا از اين قرار بوده كه دكتر الهي‌قمشه‌اي وقتي يك سال‌و‌نيم داشت، به بيماري سختي مبتلا شد. آنقدر كه وقتي پزشكان او را ديدند، از مداوايش اظهار عجز كردند و گفتند حداكثر يك روز ديگر زنده مي‌ماند. با اين خبر همه اعضاي خانواده منتظر مرگ كودك بودند حتي مادرش براي اينكه جان دادن فرزندش را نبيند به اتاق ديگري رفته بود. همان زمان مرحوم آيت‌الله الهي‌قمشه‌اي نذر مي‌كند كه اگر فرزند خردسالش از بيماري جان سالم به در ببرد ماجراي شهادت امام‌حسين(ع) در صحراي كربلا را به زبان شعر بسرايد. به محض اينكه او نذر مي‌كند و به ياد تشنگي كودك 6ماهه امام حسين(ع) مي‌افتد، متوجه تشنگي شديد فرزند خودش مي‌شود. چون پزشكان گفته بودند به او آب ندهيد با خودش مي‌گويد اگر قرار است اين كودك بميرد، بهتر است با لب تشنه از دنيا نرود. به‌همين دليل چند قطره آب در دهان كودك مي‌ريزد و متوجه مي‌شود كه گويي كودك دوباره جان گرفته است. به اين ترتيب دكتر الهي‌قمشه‌اي در كودكي از مرگ حتمي نجات پيدا كرد و پدرش به عهد خود وفا كرد. به اين ترتيب بود كه ماجراي شهادت امام‌حسين(ع) توسط مرحوم الهي‌قمشه‌اي به نظم درآمد و در ديوان اشعار او موجود است.

کد خبر 294995

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha